درباره من


- نقاش
- طراح
- شاعر
نعیمه وحدت خواه بهبهان/1980
_كارشناسی نقاشى، دانشكده ى هنرهاى زيباى دانشگاه تهران
_كارشناسی ارشد نقاشى، دانشكده ى هنر و معمارى دانشگاه تربيت مدرس
_ نقاشى، نگارخانه ى جهان نماى كاخ نياوران – 2007
نقاشى– نگارخانه ى ميرميران – خانه هنرمندان ايران – 2014 _
طراحی_ نگارخانه دزفول_خوزستان_ 2019 __
نمایشگاههای غیرحضوری نقاشی، (معرفی زنان هنرمند_به مناسبت روز جهانی زن) سالن شهرداری تورین ایتالیا_2015
_نمایشگاه گروهی زنان_لیسبون پرتغال_2021
- طراحی نماد هر درخت یک زندگی_ فعالان محیط زیست شهرداری تورین 2023
_مصاحبه با مجله ی زنان، ایتالیا2023 _نمایشگاه گروهی سانسور زنان ایتالیا2023
مصاحبه من ( زنان هنرمند خاورمیانه از طرف شهرداری تورین ایتالیا)


- معرفی
- مصاحبه
- زنان هنرمند خاورمیانه
همین که دختر باشی و در خاورمیانه ،در ایران ۱۹۸۰( یکسال پس از انقلاب ۵۷) متولد شوی؛ کافی ست، برای اینکه بدانی هنر دوست بودن و زیست متفاوت داشتن، در وطنی آشفته و متحول از انقلابی دینی و ایدئولوژیک بعلاوه ی تن دادن به هشت سال جنگ تحمیلی ، نباید کار چندان معمول، ساده و راحتی باشد! تولد در یک خانواده ی فرهنگی و شلوغ ، با پدری که معلم است، خطاطی میکند و گاهی شعر مینویسد، مادری که خیاطی دوست دارد و اهل طبیعت است ، خواهر بزرگتری که آواز میخواند و برادری که انواع خاکها را میشناسد و ساز هم دارد، یا دیگری که ریاضی و خواص مواد میداند و آن یکی که روانشناسی خوانده و .... به تنهایی جالب بنظر میرسد! در واقع شگفت انگیز است چون محیط برایت حکم یک مدرسه بزرگ یا دانشگاه را خواهد داشت و وقتی کنجکاو هم باشی و تشنهی یادگیری، نور علی نور میشود.
و قبل تر از آن... جنگ... کودک بودن، در مرکز جنگ بودن،با آژیر خطر خوابیدن، ترس را حس کردن ،صدای موشک باران را شنیدن،خرابی ها و آوارها و مرگهارا دیدن و مدتی در چادر و دشت و کوه و دمن زندگی کردن، همه و همه بستری ساخته بود تا دختربچه ای بازیگوش، پنج سالگی اش را با نقاشی روی دیوارهای انباری سپری کند واز نه سالگی ( هر سال به وقت سالگرد انقلاب) با گچ های رنگی روی دیوار سالن و راهروهای مدرسه به سفارش معلمانش نقش ها و نمادهای انقلابی بکشد.
کانون پرورش فکری(کودکان و نوجوانان) موثر بود در درک و همکاری با دیگران و ورود جدی به ساحت مطالعه و غوطه وری در ادبیات و هنر و فلسفه. بخش فرهنگی مدارس فارغ از چارچوبهای خسته کننده و بایدها و نباید ها هم(که البته بدلیل انرژی بالا برای یادگیری هیچ گاه بشخصه احساسش نکردم) تآثیر داشت. اما در نهایت تا دو دهه بعدتر، هنوز هنرستانی در آن شهرستان دایر نشده بود.
خواندن رشته ریاضی و علوم تجربی و اجبار برای تبدیل شدن به پزشک یا مهندسی که محترم باشد و به حد کفایت از عهده ی زندگی اش برآید ، یک وظیفه بود. اما با وجود علائق متنوع در علوم ، وقتی بخواهی راهی متفاوت انتخاب کنی که تا به حال کسی در خانواده نپیموده ، چاره ای جز ایستادگی و مقاومت در برابر حرف زور نخواهی داشت.
انتخاب من هنر بود....
و نامهربانی خانواده ، عکس العملی طبیعی، که میبایست تحمل میشد. در یک دیدگاه سنتی خانواده حق داشت: کسی با نقاش بودن، مرفه کم درد یا بی درد نمیشد!
تحصیل در رشته ی نقاشی در دانشکده ای که در مرکز تحولات هنری و فرهنگی و سیاسی باشد هم موثر بود. اما این فضای باز مقطعی و گول زننده چندان نپایید و سال به سال به محدودیت ها در همه ی ابعاد فرهنگی، هنری و اجتماعی افزوده شد . این فشارها و کمبود فضای کافی برای پیاده کردن ایده های جدید، خصوصا برای نسل نوپایی که قرار بود وارد بازار حرفه ای هنر شود ، تبدیل به مشکلی اساسی و جدی شد.
شروع کار با تدريس از همان ترمهای اولیه دانشگاه کمک کرد تا راهی باز شود برای ورود به سیستم آموزشی هنر ، از آموزشگاهها ی مختلف گرفته تا دانشگاههای دولتی و غیردولتی. هم برای کسب درآمد و هم جلب رضایت خانواده .شرکت در جشنواره ها نمايشگاههای گروهی، برگزاری نمايشگاههای انفرادی، داوری، مدیریت هنری و تصویرسازی، همه و همه به همراه کسب تجربه های متنوع در زمینه های مختلف از موسیقی و مجسمه سازی گرفته تا دکوراسیون داخلی و طراحی بیلبورد و کارهای تبلیغاتی و... مجموعه ی گسترده ای از فعالات هایی بود(ه و هست) که توانست کمکی باشد برای فراهم آوردن حداقل امکانات یک زندگی ساده ی نقاشانه که در نهایت ختم شد به نقاشی کشیدن و هنرورزیدن و یک کار فرهنگی همیشگی یعنی تدریس و راهنمایی دانشجویان و هنرجويان مشتاق برای حرفه ای شدن!
اینکه آیا اگر دانشجوی ممتاز بودن و نظر مساعد و لطف بی دریغ بعضی اساتید در مقاطع تحصیلی وجود نداشت چقدر ممکن بود بتوانم نقاش بمانم و در عرصه ی فعالیت های هنری و فرهنگی کار و تدريس کنم ، سوال دشواری ست که پاسخش احتمالا به عوامل متعدد دیگری من جمله شرایط ذهنی و روانی فرد و عوامل محیطی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی مرتبط است.
_در باب مواجهه با سانسور_
آخرین بار که دعوت داشتم برای تدريس، از من خواسته شد تا تمام عکس ها ی بی حجاب یا کم حجاب و حتی بعضی از آثار پست شده را از صفحات مجازی خود پاک کنم. و جالب تر اینکه گویی آنقدر که این تصاویر اهمیت داشتند ، روی هشتگ های سیاسی یا اعتراضی چندان حساسیتی وجود نداشت!!! و خب... طبیعی ست، اینجا ایران است و ما همیشه باید با تناقض های غیرمنطقی عجیبی در اطرافمان دست و پنجه نرم کنیم.
وقتی از سانسور صحبت میشود، کشور من در صدر عجیب ترین هاست! این مفهوم سالهاست چندان با فرهنگ و رسانه ی ما عجین شده که ذهن ما تا سالهای متمادی (خصوصا پیش از گستردگی رسانه و اينترنت) به گرفتن اطلاعات نصفه و نیمه و مخدوش شده و برابر انگاشتن آن با اصل ، عادت داشت!
در چنین فضایی هنر هم به مثاب
ه یک رسانه و ابزار موثر قاعدتا باید تحت مراقبت و سانسور قرار میگرفت. در نتیجه از همان ابتدا حذف و کمرنگ کردن تاثیرگذاری این مهم، در همه ی. ابعاد فرهنگی از دیدگاه یک سیستم توتالیتر طبیعی مینمود. بماند که "زن" بودن علاوه بر هنرمند بودن در چنین فضایی محدودیت های شدیدتری را میطلبید که همواره متوجه حال همجنسان من بوده و هست.. آواز خواندن و رقصیدن و نواختن ساز حتی به مراتب سخت تر و دشوارتر هم میباشد. و در نقاشی و حیطه ی هنرهای تجسمی، هنرمند را محدود به انتخاب سوژه و فرمهای سفارشی میکند.
شاید بتوان گفت سانسور(در لایه های ظاهری) به دو صورت عمده اعمال میشود: اول در جهت حذف اثر هنری(حذف، تحریف، جابجایی، تقطیع ، جلوگیری از انتشار و.....) و دوم در جهت حذف و سانسور فیزیکی هنرمند که در سطوح ظریفتر به حذف ذهنیت و بینش هنرمند هم ختم میشود.( اخراج، تخریب، حذف فرهنگی،تهمت، تهدید و... و در نهایت به گوشه راندن یا فراری دادن او بعنوان عنصری ناسازگار)
هرچند شاید بظاهر بنظر برسد که حذف و سانسور هنرمند تا زمانی که اثری متفاوت یا ناخوشایند از دیدگاه سیستم، خلق نشده باشد اتفاق نمی افتد اما در این مورد خاص و در این منطقه ی جغرافیایی، در نطفه خفه کردن کوچکترین تفاوت که موجب تغییر شود، مرسوم است. سانسور مال امروز و دیروز نیست... سانسور همچون فیلتری ظریف از کودکی روی دیدگاه شما نصب شده و ذهن را چنان محدود کرده که برای رهایی از آن هشتاد و پنج میلیون نفر میبایست به شکستن چارچوبها و حذف فیلتر درونی شده ی خود بپردازند و تمام ابعاد شخصیتی خود را دم به دم بررسی و بازخوانی کنند تا شاید این آسیب به نسل بعد منتقل نشود.از طرفی هنر به دلیل ذات خلاقانه ی خود ، لاجرم میزانی از تغییر و تحول را میطلبد و همچون پادزهری قوی سموم حاصل از یک ذهن سانسورپذیر را خنثی میکند. این ویژگی "هنر راستین" است.
اینجاست که اهمیت کنترل هنر و هنرمند برای سیستم حاکم مشخص میشود.از نقطه نظر تمامیت خواه، سانسور باید تداوم داشته باشد تا بتوان از طریق آن هم هنر، هم هنرمند و هم جامعه را کنترل کرد؛ مبادا که تغییرات بینشی و عمیق از طریق چنین رسانه ی موثری ( هنر و هنرمند) در سطح جامعه گسترش یابد. این ترس از خلاقیت و تغییر طی سالهای متمادی منجر شد به ایجاد مافیاهای بزرگ و سازماندهی گروههای وفادار به سیستم حاکم، که از آنها سوپاپ اطمینانی میساخت جهت جلوگیری از حضور موثر هنرمندان دگرانديش و تحول خواه که در سطوح متنوع جامعه ی دانشگاهی و هنری و فرهنگی فعالیت داشتند.(خصوصا ده سال اخیر) در واقع هدف اصلی ، اخته کردن جریان هنر آگاهی بخش و اعتراضی بود. نتیجه این شد که یک هنرمند می بایست برای ارائه ی کارش علاوه بر عبور از ممیزی های متعدد، یا تمکن مالی فوق العاده داشته باشد تا شهرت بخرد و یا وابسته به عواملی باشد که توسط سیستم ،انتخاب، منتصب و مسوول شده اند.
ارزش هنر در چنین فضایی به مرور در سطح کالایی سفارشی تقلیل مییابد . کالایی که خرید و فروش آن در انحصار عده ای معدود است و جامعه نیز به دلیل عدم فرهنگ سازی و آموزش صحیح ، فرسنگها با درک و شناخت و تشخیص اثر هنری (و خرید و فروش آن) در سطوح حرفه ای فاصله دارد. در نتیجه متقاضی هنر موثر و واقعی در سطوح عادی جامعه، اندک خواهد بود و نتیجه ای جز فقرمالی و بی انگیزگی و کناره گیری و گوشه گیری برای هنرمندان اصیل و غیروابسته به دنبال نخواهد داشت.
حتی در زمینه ی تدريس هنر نیز این ممیزی ها اعمال شده و نمیتوان به راحتی در سطوح مهم و دانشگاهی ورود کرد.بماند که در آن سطوح نیز محدودیت های خاص تری اعمال میشود. اینجاست که شما به خود حق میدهید به دلیل فشارهای ذهنی و روانی، عطای تدريس دانشگاهی رابه لقایش ببخشید و در گوشه ی آتلیه ی خود به نقاشی ان چه که میخواهید و تدريس هنرجويان مشتاق، آنگونه که میخواهید بپردازید. اتفاقی که برای من و بسیاری از دوستانم بعد از سالها تدريس در دانشگاه رخ داد.
-در باب وطن دوستی وقدرشناسی_
من ایرانی ام. وطنم را، خاکم را، هوایی که اینجا تنفس میکنم و حکمتی را که در پس هنر و فرهنگ این مرز و بوم خوابیده، دوست میدارم.
میدانم که مفهوم "جهان _ وطنی شدن" ارزشمند است و آرزو دارم روزی بشریت در نقطه ای از تکامل عقلی و عشقی خود به آن دست یابد. اما هم اکنون دل در گرو سرزمین مادری ام دارم چرا که در وضعیت نابسامانی گرفتار شده و به عنوان یک شهروند، نه می خواهم و نه میتوانم نسبت به شرایط خاص و بحرانی آن بی تفاوت باشم .
میدانیم که هنر از دیدگاهی فلسفی میتواند نقش یک " پالایش دهنده" را برای هنرمند و مخاطب اثر هنری ایفا کند. این پالایش تمام جنبه های زیستی و ذهنی و روانی هنرمند ومخاطب را در بر میگیرد و همچون آینه ای برای خودشناسی محسوب میشود.
از دیدگاه شخصی من، مراتب این تأثیر را میتوان در جهانبینی و دستگاه تجزیه و تحلیل ذهنی هم دنبال کرد.
Naeimeh Vahdatkhah
Location: Behbahan, Iran
Date of Birth: 1980
Instagram: @Naeimeh_Vahdatkhah (https://www.instagram.com/Naeimeh_Vahdatkhah)
Email: Naeimevahdatkhah@gmail.com
Phone: +98 912 599 3389
Personal Website: https://vahdatkhah.ir
YouTube Channel: https://www.youtube.com/@nava9961
Professional Summary:
Dedicated and accomplished artist and educator with over 25 years of experience in teaching Fine Arts, specializing in Painting and Visual Communication. Proven ability to inspire and mentor students through innovative course drawing and hands-on workshops. Actively engaged in the art community through exhibitions and collaborative projects, with a strong commitment to promoting visual arts and empowering emerging
artists.Education:
– Bachelor of Fine Arts in Painting Faculty of Fine Arts, University of Tehran, 2003
– Master of Fine Arts in Painting Faculty of Art and Architecture, Tarbiat Modares University, 2008
– Teaching Qualification Certificate Tarbiat Modares University, 2008
Professional Experience: Teaching Experiences: – Courses Taught: – Drawings Workshop – Painting Workshop – Fundamentals of Visual Arts – Visual Communication – Illustration – Printmaking – Specialized courses in Painting and Illustration for entry into Bachelor’s and Master’s programs
-Institutions: – Faculty of Art and Architecture, Islamic Azad University, Tehran Central – Private Non-Profit Higher Education Institutions across Tehran and other cities
– Thesis Supervision: Over twelve years of experience supervising undergraduate theses in Painting and Visual Communication.
Exhibitions:
Group Exhibitions:
– Participated in various group exhibitions at venues such as House of Artists, Green Gallery, Niavaran, and Blue Hall.
– Organized multiple group exhibitions for students at Ivan Sepid and other locations.
Solo Exhibitions:
– Poster Design, Cultural Affairs of University of Tehran, 2003
– Painting, Jahan Nama Gallery, Niavaran Palace, 2007
– Virtual Painting Exhibition (Celebrating Women Artists for International Women’s Day), Turin City Hall, Italy, 2015 and 2024
– Exhibition of Women Artists, Lisbon, Portugal, 2021
– Painting, Mir Miran Gallery, House of Artists, Iran, 2014
– Design, Dezful Gallery, Khuzestan, 2019

